داستان درونی اولین راهپیمایی فضایی Untethered | علوم پایه



اولین ماموریت شاتل فضایی از سال 1984، پرتاب چلنجر در صبح خنک و بدون باد جمعه، 3 فوریه، ظاهراً عالی بود – و مطبوعات ملی مشتاقانه آن را دنبال کردند و منتظر اولین پروازهایی بودند که آنها آن را “جت پک های باک راجرز” می نامیدند. به طور رسمی شناخته شده است واحد شنت سرویس شدهاین اختراع یک کوله پشتی عظیم مجهز به رانشگرهای گاز بود که به فضانوردان اجازه می داد فضاپیمای خود را ترک کنند و برای اولین بار در تاریخ آزادانه در فضا شناور شوند. خبرنگاران امیدوار بودند که این منظره به تماشای راه رفتن انسان ها روی ماه در بیش از یک دهه پیش نزدیک شود. اما هنگامی که فضانوردان در مدار قرار گرفتند، در حالی که فضانوردان وظایف اولیه مأموریت یک هفته ای خود را انجام می دادند، با یک سری از شکست های تحقیرآمیز مواجه شدند: اول، متخصص مأموریت، رونالد مک نیر، بر پرتاب ماهواره ارتباطی وستار 6 نظارت داشت، که به عنوان برترین ماهواره چرخید. از محفظه بار، همانطور که برنامه ریزی شده بود، اما ظاهرا ناپدید شد. کنترل ماموریت coyly اعتراف کرد که آنها آن را در جایی در فضا گم کرده اند. آنها “ما نمی توانیم آن را پیدا کنیم.” گفت فضانوردان در پیوند رادیویی “این جایی نیست که باید باشد.”

سپس، آزمایشی که برای آزمایش تأسیسات قرار ملاقات مداری شاتل با استفاده از بالون مایلار متورم شده با گاز طراحی شده بود، زمانی که بالون پرتاب شد، اما بلافاصله منفجر شد، به مسخره پایان یافت. در همین حال، توالت شاتل – که همیشه یک مشکل بوده است – به طور کامل از کار افتاد. پس از 48 ساعت انتظار برای اطمینان از اینکه Palapa B-2، دومین ماهواره ای که در این ماموریت پرتاب می شود، سرنوشتی مشابه وستار 6 نخواهد داشت، کنترل ماموریت به خدمه دستور داد تا پرتاب خود را ادامه دهند. چند ثانیه بعد آنها ارتباط خود را با آن نیز قطع کردند. مجموع قبض دو ماهواره گم شده حداقل 180 میلیون دلار است.

در آن زمان دو مرد – سرهنگ رابرت ال. استوارت و کاپیتان بروس مک کندلس، یکی از فضانوردان کهنه کار که در طول برنامه آپولو برای ناسا ثبت نام کرده بود و 18 سال برای این لحظه منتظر ماندند – برای آزمایش ماژول مانور سرنشین دار وارد هوا شدند. روز پنجم ماموریت ناسا به شدت به تبلیغات خوب نیاز داشت.

خدمه چلنجر

خدمه از چلنجر، از بالا سمت راست در جهت عقربه های ساعت؛ ونس دی. برانت، رابرت ال. “هوت” گیبسون، رونالد ای. مک نیر، بروس مک کندلس، و رابرت ال. استوارت

ناسا

ناامید نشدند. در ساعت 7:25 صبح سه شنبه به وقت هیوستون، مک کندلس موتورهای جت پک خود را روشن کرد که به آرامی از آن بلند شد. چلنجرخلیج بار و از فضاپیما پرواز کرد. او چک لیست پرواز خود را مرور کرد و جوی استیک ها را با نوک انگشتانش لمس کرد تا بررسی کند که بسته همانطور که باید کار می کند: «به پایین، شیب به بالا، حرکت به چپ، اسکرول به راست»، شروع کرد و هر کلمه را به وضوح در میکروفون گوشی خود بیان کرد. هدفون در پشت سر او، دسته مانند یک تسویه حساب عصبی می لرزیدند و می لرزیدند، زیرا رایانه های سواری او به طور خودکار رفتار او را با زمزمه آرام گاز از دوجین جت نیتروژن اصلاح کردند. با وجود تمام سال‌ها تمرین و سرمای شدید داخل کت و شلوار، کف دست‌هایش پر از عرق بود. قلبش تند شد او گفت: “ممکن است این یک قدم کوچک برای نیل باشد، اما برای من یک جهش جهنمی است.”

مک کندلس با حرکت به عقب با سرعتی بیش از یک فوت در ثانیه برای صرفه جویی در مصرف سوخت گرانبها، شکافی را تماشا کرد که او را از آن جدا می کرد. چلنجر دائما در حال گسترش است. در کت و شلوارش چنان سرد شد که دندان هایش شروع به به هم خوردن کردند. کولر داخلی را خاموش کرد و به شناور شدن در فضا ادامه داد. او به دنبال ستاره‌ها می‌گشت، اما فقط تاریکی را می‌دید. فضانورد یک مسافت یاب خام را در دست داشت – یک نوار آلومینیومی حکاکی شده با علامت هایی که می تواند نمای رو به کاهش او از محفظه بار شاتل را اندازه گیری کند – تا فاصله از مدارگرد را بسنجد و مطمئن شود که خیلی دور نشده است. در داخل کابین، مک‌نیر روی دسته‌های کنترل بازوی روباتیک شاتل ایستاده بود و آماده بود تا مک کندلس را در صورت لزوم به محل امن بکشاند و یک ردیاب لیزری در دست داشت و چلنجردوربین های تلویزیونی او به سمت او رفتند و تصاویر زنده را به هیوستون و ایستگاه های تلویزیونی در سراسر این سیاره ارسال کردند. در همین حال، استوارت در محفظه بار باقی ماند و یک سری آزمایش جداگانه انجام داد.

مک کندلس که هنوز به شاتل نگاه می کند، سرانجام به مقصد رسید و حرکت جت پک را متوقف کرد: در حدود 320 فوت در فضا، 170 مایلی بالاتر از اقیانوس اطلس – ماهواره ای که در مدار انسان با سرعت 23 برابر سرعت صوت حرکت می کند. با این حال فضانورد هیچ حرکتی احساس نکرد تا اینکه به پایین نگاه کرد و سیاره را دید که زیر پایش می چرخد، یک نقشه برجسته تیز با سرعت چهار مایل در ثانیه حرکت می کرد: «به نظر می رسد فلوریدا است. آی تی است فلوریدا!» او گفت، در حالی که کیپ کاناورال را در زیر مشاهده کرد، برای لحظه ای از بین رفت. “این واقعا زیباست.”

خلبان رابرت ال. “هو” گیبسون که از کابین تماشا می کرد، شکل دور را در منظره یاب هاسلبلاد خود در مرکز قرار داد، اما سپس دوربین را از چشمان خود دور کرد، و برای مدت کوتاهی از قدرت و وضوح تصویری که قاب کرده بود شگفت زده شد. گیبسون مک کندلس را دید که به تنهایی در سیاهی مهیب آویزان شده بود – در یک زاویه کمی از عمودی، لباس سفیدش به نظر می رسید که در نور خورشید بدون فیلتر فضا می درخشد، نوار آبی درخشان جو زمین که زیر او پیچ می خورد. گیبسون تنظیمات دوربین را بررسی کرد و سپس دوباره آنها را بررسی کرد. او عدسی را از پنجره سه گانه کابین گرفت و آن را کج کرد تا افق را خط بکشد. کرکره را بست.

در همین حال، مک کندلس به آزمایش قابلیت های ماشین پرنده آزمایشی خود ادامه داد: او به چلنجر و سپس یک بار دیگر عقب نشینی کرد. او غوطه ور شد و بلند شد و سالتو. مانند دیگر فضانوردان قبل از او که مشتاقانه در مورد راه رفتن در فضا صحبت کرده بودند – در سال 1965، اد وایت آنقدر تمایلی به بازگشت به کپسول Gemini خود نداشت که آن را “غم انگیزترین لحظه زندگی من” توصیف کرد – شما امیدوار بودید مک کندلس، اگر فقط برای یک چند لحظه، برای تجربه تنهایی خاموش تنها بودن در بهشت. اما پچ پچ بی امان سه سیگنال صوتی در هدفون او این کار را غیرممکن کرد.

مک کندلس در حال رانش در فضا

مک کندلس در فضا

ناسا

این طرح آزمایشی همچنین از فضانورد خواسته شد تا زمانی که شاتل به مرز سفر رسید، خود را جهت گیری کند تا از شاتل دور شود و با فضای خالی روبرو شود. مک کندلس، یک افسر 46 ساله نسل سوم نیروی دریایی با سر خاکستری و تراشیده که پدر و پدربزرگش هر دو مدال افتخار دریافت کردند، به خوبی از محدودیت های ترس آگاه بود. به عنوان یک هوانورد نیروی دریایی، او اغلب فانتوم خود را در شب روی عرشه شیب دار یک ناو هواپیمابر فرود آورده بود و معتقد بود که هرگز کاری خطرناک تر از این انجام نخواهد داد. با این حال، علیرغم قصدش، حتی یک بار در طول راهپیمایی فضایی پشت نکرد چلنجرتنها راه بازگشت او به خانه

تقریباً شش ساعت پس از آزمایش خود، مک کندلس و استوارت دوباره به فضاپیما رفتند، در قفل هوا را پشت سر خود بستند و کلاه خود را برداشتند. در کنترل ماموریت، همسران دو فضانورد در آغوش یکدیگر افتادند و گریه کردند.

نمونه از چلنجر: داستان واقعی قهرمانی و فاجعه در لبه فضا توسط آدام هیگین بوتهام منتشر شده توسط Avid Reader Press / Simon and Schuster. کپی رایت © 2024. کلیه حقوق محفوظ است.

جدیدترین ها را دریافت کنید علوم پایه داستان ها در صندوق ورودی شما



Source link